تفکر سیستمی در سازمان ها در واقع یک رویکرد گسترده در مدیریت و سازماندهی است. از این رویکرد به منظور بهبود عملکرد و تعاملات سازمانها استفاده میشود. تفکر سیستمی از دیدگاهی گستردهتر و جامعتر به مسائل نگاه میکند و از طریق تحلیل تاثیرات و تعاملات بین اجزاء مختلف، سعی در بهبود کلانِ وضعیت و عملکرد سازمانها دارد. در تفکر سیستمی، سازمان به عنوان یک سیستم پیچیده و تعاملی در نظر گرفته شده و از زیرسیستمها و عناصر مختلفی تشکیل شده است. این رویکرد، تاکید دارد که تغییر در یک بخش از سازمان، تاثیری مستقیم یا غیرمستقیم بر بخشهای دیگر خواهد داشت. در کل برای اینکه بتوانید یک سازمان، مجموعه یا تیم کارآمد و اصطلاحا محشر داشته باشید باید تفکر سیستمی را در آن تقویت کنید. با این نوشته نیز همراه باشید تا بیشتر در مورد کاربردهای تفکر سازمانی بدانید.
کاربرد های نگرش سیستمی در سازمان ها
اولین کاربرد تفکر سیستمی در سازمان ها؛ بهبود فرآیندهای سازمانی
به کمک تفکر سیستمی در سازمانها میتوان فرآیندهای سازمانی را بهبود بخشید. به عبارت دیگر تفکر سیستمی به درک و بهبود روندها و مراحلی کمک میکند که برای انجام یک کار خاص در سازمان ضروری هستند. به عنوان مثال، فرآیند پردازش سفارش در یک فروشگاه آنلاین را در نظر بگیرید. در این فرآیند، مشتری سفارش خود را ثبت میکند، سفارش بررسی و آماده شده و سپس به مشتری ارسال میشود. تفکر سیستمی به ما میگوید که به صورت مجزا به این مراحل نگاه نکنیم بلکه همه را در کنار هم ببینیم. گاهی اوقات ممکن است در فرآیند پردازش سفارش، تاخیر در بخش بررسی سفارشها باعث تاخیر در تحویل کالاها به مشتریان شود. با استفاده از تفکر سیستمی، میتوانیم علل این تأخیر را شناسایی کرده و بهبودهای لازم را اعمال کنیم. بهبودها ممکن است شامل ایجاد ارتباطات بهتر بین مراحل مختلف فرآیند، شناسایی و رفع مشکلات محتمل در هر مرحله، حذف مراحل غیرضروری و بهبود استفاده از منابع باشد.
دومین کاربرد تفکر سیستمی در سازمان ها؛ مدیریت تغییرات سازمانی
تفکر سیستمی در سازمان ها همچنین می تواند به مدیریت تغییرات سازمانی کمک زیادی بکند. به یاری تفکر سیستمی در هنگام اجرای تغییرات در سازمانها، اثرات تغییرات بر اجزاء و ارتباطات سازمان، دقیق تر مورد بررسی و توجه قرار میگیرد. برای توضیح این مورد، فرض کنید یک سازمان تصمیم به تغییر نرمافزار مدیریت منابع سازمانی خود (ERP) به یک سیستم جدید میگیرد. اگر این تغییر به شیوهای سطحی و بدون در نظر گرفتن اثرات مختلف در سازمان انجام شود، ممکن است موجب اختلالات و کاستیهایی جدی در عملکرد سازمان شود. با استفاده از تفکر سیستمی، این تغییر از منظر جامع و سیستمی مورد بررسی قرار میگیرد. مدیران و تیمهای اجرایی بررسی میکنند که این تغییر، چه تاثیراتی روی فرآیندها، ارتباطات بین بخشها، نیازهای آموزشی کارکنان و ساختار سازمانی خواهد داشت. رویکرد سیستمی همچنین بر روی تشخیص مشکلات محتمل و ارائه راهکارهای بهبود یافته متمرکز میشود.
سومین کاربرد تفکر سیستمی در سازمان ها؛ برنامه ریزی استراتژیک سازمانی
برنامهریزی استراتژیک در سازمانها برای تعیین هدفها، استراتژیها و راهبردهای بلندمدت سازمانی است. فرض کنید یک شرکتِ فعال در صنعت فناوری اطلاعات در نظر دارد استراتژی بلندمدت خود را برای رشد و توسعه مطرح کند. با استفاده از تفکر سیستمی، سازمان به جای تمرکز بر روی هر بخش جداگانه از این هدف، اثرات احتمالی تصمیمات و راهبردها بر روند کلی سازمان را به صورت یکپارچه تر بررسی خواهد کرد. در نتیجه مدیران و تیم استراتژیکِ سازمان میتوانند با تحلیلی دقیق تر از رقبا، نیازهای مشتریان، تواناییها و محدودیتهای داخلی سازمان، استراتژیهای مناسب تری را انتخاب کنند. در نهایت شرکت ممکن است تصمیم بگیرد به سمت توسعه محصولات جدید، ورود به بازارهای جدید یا توسعه روابط استراتژیک با شرکای تجاری خود پیش برود. در مجموع، برنامهریزی استراتژیک با استفاده از تفکر سیستمی به سازمان کمک میکند تا به صورت جامع و هماهنگ از فرصتها استفاده کند، تهدیدها را شناسایی کرده و در راستای استراتژی تعیین شده حرکت کند.
مورد چهارم؛ استفاده از تفکر سیستمی در مدیریت منابع انسانی
تفکر سیستمی در مدیریت منابع انسانی سازمان ها نیز بسیار موثر است. در رابطه با مدیریت منابع انسانی، تفکر سیستمی تأکید میکند که افراد در سازمان به عنوان یک سیستم ارتباطی و همدل در نظر گرفته شوند. سازمان با استفاده از تفکر سیستمی در مدیریت منابع انسانی، قادر است به شکلی جامع و هماهنگ نیازهای نیروی انسانی خود را شناسایی و برطرف کند. به عنوان مثال، سازمان به کمک تفکر سیستمی می تواند در زمینه آموزش و توسعه نیازهای کارکنان خود را شناسایی کند. همچنین سیاستهای پاداش و تشویق کارکنان را بهبود بخشد و توازن بهتری بین کار و زندگی آنها برقرار کند. تفکر سیستمی سبب میشود سازمان از طریق جذب و نگهداری نیروهای با استعداد، بهبود فرهنگِ سازمانی و تسهیل همکاریها بین تیمها، عملکرد بهتری داشته باشد.
پنجمین کاربرد تفکر سیستمی در سازمان ها؛ مدیریت ریسک های سازمانی
تفکر سیستمی در سازمان ها به مدیران کمک میکند تا به شکلی جامع و سیستمی به شناسایی، تحلیل و کنترل ریسکهای مختلفی بپردازند که احتمال دارد بر سازمانها تاثیر بگذارند. با استفاده از تفکر سیستمی، مدیرانِ سازمان قادر هستند ریسکها را در مراحلِ مختلف فرآیندها و فعالیت های سازمانی شناسایی کنند و تاثیرات آنها را بر سایر بخشها و فعالیتها تحلیل کنند. به عنوان مثال، سازمان میتواند با تحلیل ریسکهای احتمالی مربوط به تغییرات قوانین و مقررات، نوسانات بازار، عدم توازن در زنجیره تأمین و تهدیدهای امنیتی، به راهکارهایی برای کنترل و کاهش این ریسکها دست یابد.
به کارگیری تفکر سیستمی در مدیریت آموزشی
استفاده از تفکر سیستمی در مدیریت آموزشی به افراد مسئول در سازمان کمک میکند تا به شکل جامع و هماهنگ به برنامهریزی، طراحی، اجرا و ارزیابی فعالیتهای آموزشی در سازمان بپردازند. به عنوان مثال، فرض کنید یک سازمان به دنبال برگزاری دوره آموزشی برای توسعه مهارتهای تیم فروش خود باشد. با استفاده از تفکر سیستمی، مدیران آموزش میتوانند تاثیرات این دوره آموزشی را بر رفتار و عملکرد تیم فروش، روابط بین اعضا و میزان فروش و سود سازمان بررسی کنند. سپس، با توجه به این تحلیل، بهبودهای لازم را در طراحی و اجرای دوره آموزشی اعمال کنند تا به طور جامع، تاثیرگذاری دوره بر کل سازمان افزایش یابد
استفاده از تفکر سیستم در مدیریت آموزشی به مسئولان امکان میدهد برنامههای آموزشی خود را با توجه به نیازها و هدفهای سازمان طراحی کنند. به عنوان مثال، فرض کنید یک سازمان با اهدافی همچون افزایش فروش، بهبود کیفیت محصولات و افزایش رضایت مشتریان روبرو باشد. با استفاده از تفکر سیستم، مدیران آموزش میتوانند برنامههای آموزشی را طوری طراحی کنند که به همه این اهداف برسند. آنها میتوانند برنامههای آموزشی را در ارتباط مستقیمی با عملکرد و موفقیت سازمان تنظیم کنند. مدیران میتوانند تاثیر برنامههای آموزشی را بهبود بخشیده و ارزیابی کنند و از نتایج ارزیابی ها نیز برای ایجاد بهبود های بیشتر استفاده کنند. به طور خلاصه، استفاده از تفکر سیستم در مدیریت آموزشی به مدیران کمک میکند تا به شکل جامع و سیستمی به برنامهریزی، طراحی، اجرا و ارزیابی فعالیتهای آموزشی در سازمان بپردازند.
چند مثال برای به کارگیری نگرش سیستمی در سازمانهای معروف جهانی
سازمان بهداشت جهانی (WHO) ؛ استفاده از تفکر سیستمی در سازمان بهداشت جهانی کاملا مشهود است. این سازمان در فعالیتهای خود در حوزه بهداشت عمومی و کنترل بیماریها از تفکر سیستمی استفاده میکند. سازمان بهداشت جهانی با توجه به تاثیرات بینالمللی بیماریها، عوامل مؤثر بر انتشار آنها و همبستگی بین سلامتی جمعیتها، برنامهریزی و تصمیمگیری میکند. در مجموع، سازمان بهداشت جهانی رویکردهای سیستمی را در بهبود سلامت جهانی اعمال میکند.
شرکت تویوتا (Toyota)؛ تویوتا بهعنوان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان خودرو در جهان، تفکر سیستمی را به عنوان یک اصل اساسی در فرایندهای تولید و مدیریت خود استفاده میکند. این کمپانی با تمرکز بر بهینهسازی جریان کار، انتقال اطلاعات بین واحدها و بهبود پروسهها، تلاش میکنند تا بهطور کلی عملکرد سیستمی را بهبود بخشد. این رویکرد، به تویوتا کمک کرده است تا به عنوان یکی از پیشروان صنعت خودروسازی در جهان شناخته شود.
بانک جهانی؛ نمونه دیگری برای استفاده از تفکر سیستمی در سازمان ها به بانک جهانی مربوط می شود. بانک جهانی در فعالیتهای خود در حوزه توسعه اقتصادی و کاهش فقر از تفکر سیستمی استفاده میکند. این سازمان با تحلیل اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی پروژههای توسعه به شکلی جامع برنامه ریزی و تصمیمگیری میکند. توجه به روابط بین عوامل مختلف و تاثیرات سیستمی، به این سازمان امکان میدهد بهبود و تحقق اهداف توسعهای را در کشورهای عضو ایجاد کند.
سازمان ملل متحد (UN)؛ تفکر سیستمی در سازمان ملل نیز نقش مهمی ایفا می کند. این سازمان در فعالیتهای خود برای حفظ صلح و توسعه پایدار از تفکر سیستمی استفاده میکند. این سازمان با توجه به تعاملات بینالمللی و تاثیرات متقابل عوامل اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی به طور جامع برنامهریزی و تصمیمگیری میکنند. هدف این سازمان ایجاد هماهنگی بین کشورها و تأمین توسعه پایدار و عدالت اجتماعی است.
کلام آخر
در این نوشته در مورد اهمیت کاربرد تفکر سیستمی در سازمان ها صحبت شد. همچنین به سازمان های مهم و مشهوری اشاره شد که در مدیریت آنها از این رویکرد استفاده می شود. سازمان های بزرگ و مشهوری که از تفکر سیستمی استفاده میکنند لیست بلند بالایی دارند و محدود به این چند مثال نیستند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که تفکر سیستمی یک رویکرد موفق و پیشرو است. به همین دلیل است که اکثر سازمان ها و شرکت های موفق در پی استفاده از آن هستند.